بعضی چیزها، بعضی کارها آن‌قدر طول می‌کشد تا اتفاق بیفتد و تو آن‌قدر منتظری که وقتی اتفاق می‌افتد دیگر واکنش خاصی نشان نمی دهی. فقط نفس راحتی می‌کشی که بالاخره انجام شد...

یکی از این کارها گذشتن مجموعه شعر اول من از سد ارشاد و مجوز و .... بود که در آخرین روزهای شلوغ و ملتهب دولت قبلی و قول‌های وزیر ارشاد و دلهره‌های ما که "وای! یعنی چی می‌شه؟!"... "وای! کارم موند برای چند ماه دیگه!...." بالاخره انجام شد!

داستان دراز " اسب‌ها در پیشانی‌ات می‌دوند" به دی ماه سال ۱۳۹۰ بر می‌گردد که توسط نشر چشمه پذیرفته شد. کار در مرحله حروف‌چینی بود که نشر چشمه دچار آن مشکلات عجیب شد. اواخر سال پیش، توسط نشر "باران میشان" به ارشاد فرستاده شد و حالا با حذف یک شعر مجوز گرفته!

البته ارشاد دستور حذف یک پاراگراف را داده بود که با حذف آن پاراگراف شعر از دست می‌رفت و تصمیم گرفتم کل شعر حذف شود و.... بالاخره این مجموعه از سد ارشاد عبور کرد.

شعر حذفی را یک بار دیگر اینجا منتشر می‌کنم. شعری که باید فعلا باش خداحافظی کنم؛

 

آن قدر بر طبل‌ها کوبیدند

که سکوت

سرنوشت‌مان شد

و پرندگان

       بی‌تاب پرواز

از صفحه‌ی دوربینم پر می‌کشند

 

عزیز‌ترینم

به هیچ زبانی با من حرف نزن!

دیش‌های ماهواره را بگردان

ضبط صوت کهنه‌ی پدر بزرگ را روشن کن

بگذار سوره الشعرا بوزد بر این بستر

و انگشت‌هایم ذکر بگویند

بر تمام تنت

 سرزمین من!

 

ما مرده‌ایم

سال‌هاست

و پرندگان

به غروب پر کشیده‌اند

 

دیگر قرار نیست پیامبری بیاید

انبان آسمان

            از ریشه کلمات

                           تهی‌ست

و دروغ

در ظلمات زبان

               شعله می‌کشد

 

--------------------------------------------------------------------- .

خبر انتشار کتاب را  در خبرگزاری مهر بخوانید.